این که خاک سیهش بالین است.............. اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید.............. هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار ، امروز................ سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند............... دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست........... سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد............. هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی................ آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد............... چون بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند................ چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن.............. دهر را رسم و ره دیرین است